متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

متین طلا

بازم یک کلمه جدید دیگه

عزیزم امشب داشتی بازی میکردی و هر چند لحظه یکبارم میومدی و لباتو  به صورتم میچسبوندی و هی میگفتی مامان بُس  قربون اون لبای نازت بشم که مامانو اینجوری بوس میکنی   کلمه جدید :                 بُس                               بوس عاششششششششششششقتم عروسسسسسسسسسسسکم ...
14 دی 1391

بازم کلمه جدید

عسلم امروز گوشیم رو زده بودم به برق که شارژ بشه اومدم دیدم کشیدی ازت پرسیدم  تو از برق کشیدی  با تعجب گفتی بق گقتم بله برق حالا خوشت اومده هی میگی الو بق(الو برق) کلمه جدید بق                 برق ...
13 دی 1391

بازم کلمه جدید

عسلم توی ماه بیست و دو تو خیلی پیشرفتهای کلامی داری البته درسته که خیلی از کلمه ها رو به زبون خودت میگی ولی بازم برای خودش یه پیشرفته پریشب که خونه مامانی بودیم تو هی میگفتی آقو من متوجه منظورت نشدم که یهو مامانی گفت منظورش چاقو هستش که دیدم بله منظورت چاقو رفتی چاقوی اسباب بازیت رو اوردی گفتی بیا آقو پس کلمه جدیدت آقو                         چاقو ...
12 دی 1391

بدون عنوان

عزیزم امروز من لباس پهن کرده بودم روی رخت آویز تو سریع اومدی گفتی مامان باباس گفتم چی دوباره تکرار کردی بعد رفتی لباس منو برداشتی گفتی بیا باباس عاشق اون حرف زدنتم عروسکم کلمات جدیدت باباس                      لباس بالا                          بالا بوله                     ...
9 دی 1391

عسلم منکه نصف عمر شدم

عزیزم پریشب که رفتیم دکتر  بهت چرک خشک کن آزیترومایسین داد منم از دیروز بهت دادم روزی یکبار صبح که از خواب بلند شدی دیدم که صورتت خیلی متورم و قرمز شده گفتم شاید به خاط مریضیته امروز ظهر بازم شربتتو بهت دادم غروب که از خواب بلند شدی دیدم صورتت بیشتر بیرون ریخته خیلی ترسیدم سریع با بابایی بردیمت دکتر شربتت رو هم بردم به دکتر  نشون دادم گفتم زمانیکه خوردی اینجوری شدی دکترم گفت به مواد نگهدارندش  حساسیت نشون داده برات سفکسیم و هیدرو کسی زین داد گفت که بهت بدم تا خوب شی گل پسرم تو که منو نصف عمر کردی زودتر خوب شو واقعا دیگه من طاقت ندارم   ...
6 دی 1391

بدون عنوان

عزیزم یه چند روزیه که دایره لغاتت داره وسیع تر میشه چند روز پیش تو اومدی سراغم گفتی مامان نَنُد گفتم چی مامان دوباره تکرار کردی چون منم نفهمیدم اومدم که بهم نشون بدی دیدم میخواستی چراغارو خاموش کنی دستت نرسیده بودو هی میگفتی نَنُد (نشد) تا خانم بیبینی میگی انوم تا ازت میپرسم مامانو دوست داری میگی آره (قربون اون آره گفتنت) تا میخوای بلند شی یا بیای بالای مبل میگی یا علی به گل میگی اُل به گوش میگی اوش قبلا اعداد 1-2-3-9-10 بلد بودی الان انگلیسی 9(ناین) رو یاد گرفتی خلاصه اینکه کلی کلمه های جدید میگی قربون اون صدای نازت بشم من که وقتی حرف میزنی دل آدمو میبری البته (جد...
6 دی 1391

عسلم تب کرده

عزیزم دیروز که از خواب بلند شدی دیدم داری سرفه میکنی ترسیدم گفتم نکنه مریض شده باشی چون بابایی یه چند روزه که سرماخورده برای همین منو تو هم ازش گرفتیم  دیروز ظهر بود   که دیدم داری بیحال میشی ساعت یک بود که که خوابیدی همش تو خواب ناله میکردی بعد از یک ساعت که از خواب بلند شدی دیدم تب کردی خیلی ترسیدم چون تبت بالا بود  برای همین ساعت چهار بردیمت دکتر دکتر گفت ویروسه بعد از معاینه کردنت گفت علایمی از میکروب نیست ولی ممکنه تبت   تا چند روز ادامه داشته باشه برای همین باید با استامینوفن کنترل کنم البته برات چرک خشک کن آزیترومایسین هم نوشت ولی گفت فعلا نده اگه دیدی سرفه هاش زیاد...
5 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد